السلام علیک یا علیک یا علی بن موسی الرضا..
سلاااااااااااااااام امام رضای من..
بازم شب چهارشنبه شد و دل کفترتو زائر خودت کردی تا به طرف حرمت پروازکنه..
امشب حال عجیبی دارم..انگاری فقط خودمم و خودت..
ازاول صبح حال عجیبی داشتم..انگاری از اولش یه نگاه ویزه بهم کرده بودی..
خانم اصلاحی این هفته بازداره میاد پیشت..
نمیدونم اونموقع چی ازت خواست که انقدزود دعوتش کردی..
خوووووووووش بحالش..
امروز بیست و یکمین روزیه که ازت دورم..
اما طوری دلتنگتم که انگاری سالهاست که حرمتو ندیدم..
خوش به حال فریده و بقیه مجاورات...اونا همیشه پیشتن..
بخدا هیشکی خودت از دلتنگی های من باخبر نیست..
هیشکی نمیفهمه تا حدمرگ دلتنگ معشوق شدن یعنی چی..
فقط خودت حالمو درک میکنی..الان پنج ساله که قلبمو به نام خودت سند زدی..
چقدر خوبه آدم حس کنه توی دنیا یکی هست که بیشتر از مادر دوسش داره..
چقدر کیف داره فکر کردن به اینکه همیشه یکی هست که هواتو داشته باشه.....
همیشه و همه جا احساست میکنم و میدونم که هوامو داری..
چقدر روز تولدنت روز قشنگی بود ..یکی از بهترین روزهای عمرم..
رفتم اتحادیه جشن ..اکثر همسفرای مشهدمو دوباره دیدم و خاطراتم تداعی شد..
اون چشن بهترین جشن عمرم بود..دست خودم نبود هم دست میزدم هم اشک میریختم..
اشکام وقتی بیشتر شد که صدای نقاره رو گذاشتن پشت بالنگو..
دیگه نفسم بالا نمیومد..انقد گریه کردم که...آخ که چقد دلم واسه صدای نقاره تنگ شده..
بعد از جشن با بچه ها رفتیم سر قبر شهید احدی..
دلم میخواست قبرشو ببوسم و ازش تشکر کنم که مشهدمو داد اما جلو بچه ها روم نشد..
اونشب قرار بود برا داداش رضا بریم خاستگاری...
فقط یه چیز از احمد رضا خاستم و اونم خوشبختی رضا بود ..
ازش خاستم اگه صلاحه جور شه و یه زن خوب گیرش بیاد..
خداروشکر این دعام هم اجابت شدو داداش رضا یه زن خوب گیرش اومد..
احمدرضا ممنووووووووووووووووووونتم..
امام رضا؟مواظب داداشیم باش کاری کن زیرسایه خودت خوشبخت بشن..
الهی بحق خودت همه جوونا خوشبخت بشن..
آقای مهربونیها...دلم بدجووووووووووووووووور هواتو کرده..
ببین اشکامو...میبینی چقد دلتنگتم...
مطمانم خودت صدام زدی که اینطور دارم اشک میریزم..
حالام خودت بیا و آرومم کن..
ادرکنی مولا...